...دختر بارون....

بگذار هرچه نمی خواهیم،بگویند/ بگذار هرچه نمی خواهند،بگوییم/ باران که ببارد کاری از چترها ساخته نیست

...دختر بارون....

بگذار هرچه نمی خواهیم،بگویند/ بگذار هرچه نمی خواهند،بگوییم/ باران که ببارد کاری از چترها ساخته نیست

سه سال بعد

سلام

دلم حالو هوای نوشتن کرد...دلم برای دوستای قدیمی تنگ شد گفتم بیام و یادی از گذشته کنم باز مرور خاطرات وبلاگی و کامنتها منو شاد کرد تقریبا سه سال میگذره خودم در عجبم ک چ جوریه رمز وبلاگو فراموش نکردم...