اومده میگه سلام راستی خودکارتونو یادم رفت پس بدم
گفتم:قابلی نداره اشکال نداره
میگه:خودکار بهونه بود دنبال یه فرصت میگشتم باهاتون حرف بزنم
گفتم:درچه موردی؟
میگفت:اولین روز شمارو جلوی عابر دیدم بعد چند بارم تو دانشکده دیدمت میدونی؟
گفتم :آره میدونم
گفت: جالبه چیزایی که من یادمه شما هم یادتونه ...پس شما هم توجه کردین به
اون لحظه ها....
گفتم: نیازی به توجه کردن نداشت والا شما اینقد ضایع نگاه میکردین که دوستامم
میفهمیدن...
گفت:ااا
گفت: شما ترم چندین ؟ گفتم : ۷
گفت: یعنی دیگه دارین تموم میکنین گفتم :آره تمومه ترم آخره دیگه میرم از اینجا
بعد از گرفتن کلی اطلاعات و سین جیم کردن ما ...
حالا دیگه احساس راحتی میکرد...
کاش شمارو زودتر پیدا کرده بودم من همه روزا تنهام تنهایی میرفتم لب دریا وقتی که دلم
میگرفت...اصلا رفتار و حرف زدن شما از یادم نمیره حتی اگه جواب رد بدین من شمارو
فراموش نمیکنم....
میشه شماره های همو داشته باشیم ....
من: به کسی شمارمو نمیدم اون: من با بقیه پسرا فرق میکنم
من: مشکل من فرق شما و اونا نیست مشکل من شناخته...من شمارو نمیشناسم
اون :اگه منابع ارشدو بخوای بهتون میدم توی درساتون بهتون کمک میکنم
من : هدف شما چیه از اینکارا؟
اون :الان نمیتونم هدفمو بگم باید شمارو بیشتر و بهتر بشناسم
من: ولی شمارمو بهتون نمیدم
اون: اشکالی نداره من شمارمو میدم خواهش میکنم زنگ بزنیین من منتظرم اصلا از تلفن
عمومی زنگ بزنین قول بدین زنگ بزنین...
من: قول میدم ولی روزشو معین نمیکنم....
من و خودم اون لحظه غیر قابل تحمل ترین لحظه بود کاش زود تموم میشد دیگه داشت
حوصلم سر میرفت...چقد از پسره بدم اومده اااه
اصلا ازش متنفر شدم...