...دختر بارون....

بگذار هرچه نمی خواهیم،بگویند/ بگذار هرچه نمی خواهند،بگوییم/ باران که ببارد کاری از چترها ساخته نیست

...دختر بارون....

بگذار هرچه نمی خواهیم،بگویند/ بگذار هرچه نمی خواهند،بگوییم/ باران که ببارد کاری از چترها ساخته نیست

۱۲۱ دخترک و بی توجهی

 

 

دخترک از اونروز بیشتر احتیاط میکنه...دیگه زیادی به شوهرخواهرش نزدیک نمیشه ...و دیگه این ماجرایی که افتادو فراموش میکنه....بیخیالش میشه.... 

دخترک ۱۴ساله میشه ولی هنوز چیزی از رابطه جنسی و دوس پسر چیزی نمیدونه ...از حرفای دوستاش یه چیزایی میفهمه ولی اهمیتی نمیده و ترجیح میده موقع اینجور صحبتا پیش اونا نشینه که نکنه یهو حرفی بزنه و مرتکب گناهی بشه و خدا اونو به جهنم ببره.... 

هنوز رابطه خونواده دخترک با برادر ناتنی سرده سرده به طوریکه دیگه عیدا هم پیش هم نمیرن... 

یه روز قبل از عیدنوروز خبرمیارن که ۲تاازپسرای یکی از برادر ناتنیا تصادف کردن ویکشون دراثر سوختگی فوت کرده و دیگری هم به شدت مصدوم شده و توی بیمارستانه.... 

این ماجرا بهونه ای میشه که باز افراد خونواده کینه هارو کنار بذارن باز به همدیگه توجه کنن و باز به پاشدن مهمونیهای شبونه شروع بشه ... و صمیمیتی که هیچوقت مثال زدنی نیست و انگار نه انگار که اینا باهم قهر بودن... 

حالا اعضای خونواده دخترک مث قبل به همدیگه توجه نمیکنن هرکدوم به یه طریقی مشغوله...این برادرش که بچه هاش تصادف کردن ۳تا پسر داشته که بعدازاین ماجرا به رفت و امدهای شبانه میانجامه... مثلا آبجی بزگترش که اینقد با پسربرادرش صمیمی میشه که همش باهم بودنو شب وروز ازاین درواون در حرف میزدن میگفتن و میشنیدن ...اون خواهرشم با یکی دیگه از اون پسرا صمیمی میشه و دخترک تنها میشه همون طور که قبلاهم گفتیم دخترک ۲تا خواهر بزرگترازخوش توخونه داشت...دخترک دق میخوره حسودیش میکنه که چرا هیشکی به اون توجه نمیکنه چرا همه رابطه ها ۲نفری شده چرا وقتی میره پیش خواهراش اونا حرفاشونو قطع میکنن...حالا رابطه اعضای خونواده دخترک باهم سردسرده... 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد