-
۱۰۴ نه نه نه
چهارشنبه 8 دیماه سال 1389 12:37
من طاقت شنیدن اینجور داستانهارو ندارم ...طاقت شنیدن خیانت کردنو دروغ گفتنارو ندارم... طاقت شنیدن دوست دارم های الکی رو ندارم... دل من گنجشکیه ...زود میشکنه زود گریه میکنه زودناراحت میشه.... خیلی زودهم میمیره دل من از تباردیوارهای کاه گلی ست دل من ساده میشکند ساده... ساده.. دل من فقط سخت گریه میکند... چقد این روزا...
-
۱۰۳ دختر بودن یعنی؟؟
چهارشنبه 8 دیماه سال 1389 11:42
بودن یعنی ؟ دختر بودن یعنی کله قند و لی لی لی لی ... دختر بودن یعنی الگوی خیاطی وسط مجله های درپیت دختر بودن یعنی همونی باشی که مادر و خاله وعمه ت هستن دختر بودن یعنی " دخترو رو چه به رانندگی ؟ " دختر بودن یعنی " شنیدی شوهر سیمین واسه ش یه سرویس طلا خریده 12 میلیون ؟" دختر بودن یعنی باید فیلم مورد...
-
۱۰۲چرا خبری نیست؟؟
چهارشنبه 8 دیماه سال 1389 00:31
خبری نیست از هیچکس خبری نیست.... دوستها و شادیها و درددلای وبلاگیمون داره از هم میپاشه ....از یگانه هم که خبری نیست حامد هم که انگار دیگه حال و هوای نوشتن نداره شازده کوچولو هم که ساکته..... لعنت .... از فصل امتحانها بدم میاد.... منم شاید بعد از امتحانا برم دیگه نباشم....
-
۱۰۱ آفتاب میتابه
سهشنبه 7 دیماه سال 1389 18:13
درسته بارون نمیاد .... اما هنوز آفتاب نورو گرماشو ازمون دریغ نکرده...هنوز صبحا گنجیشکها آواز میخونن هنوز باد میوزه .... دوس دارم موهامو باز کنم بعد یه سارافون سبزرنگ که روش پراز گلهای آفتاب گردونه با آستین های حلقه ای بپوشم .... همراه باد بدوم و آواز بخونم باد همه بدنمو نوازش کنه....وووووووووی که چه حالی میده...
-
۱۰۰ نماز از دیدگاه دکتر علی شریعتی
سهشنبه 7 دیماه سال 1389 13:04
پدرمومن من ... مادر مقدس من ... نماز تو یک ورزش تکراری است بدون هیچ اثر اخلاقی و اصلاح عملی و حتی نتیجه بهداشتی ! که صبح و ظهر و شب انجام می دهی اما نه معانی الفاظ و ارکانش را می دانی و نه فلسفه حقیقی و هدف اساسی اش را می فهمی. تو می گویی: نماز خواندن با خدا سخن گفتن است. تصورش را بکن کسی با مخاطبی مشغول حرف زدن باشد...
-
۹۹ چراباران نمی بارد؟!!
سهشنبه 7 دیماه سال 1389 13:02
چرا!!!! چرا باران نمی بارد؟!!! چرا آسمان ابریست اما باران نمی بارد؟!!! آیا دیری زین زمان فسادی نبودی به این جهان! زنهار زنهار! بودست! پس چه شدست آسمان را؟!!! نمی دانم! شاید این نمی دانم دلیلست بر راحتی جانم! شاید!!! http://yashilyar2.blogsky.com
-
۹۸ من و تو و دروغ
سهشنبه 7 دیماه سال 1389 12:38
ازهمان ابتدا دروغ گفتند! مگر نگفتند که "من" و "تو" ، "ما" میشویم؟! پس چرا حالا "من" اینقدر تنهاست! از کی "تو" اینقدر سنگ دل شد؟!... اصلا این "او" را که بازی داد؟!... که آمد و "تو" را با خود برد و شدید "ما"! میبینی قصه ی عشقمان! فاتحه ی...
-
۹۷ فکر اساسی
سهشنبه 7 دیماه سال 1389 10:24
باید فکر کرد یک فکر اساسی...
-
۹۶
دوشنبه 6 دیماه سال 1389 21:51
دلم گرفته خیلی گرفته.... شب بخیر....
-
۹۵ چیزی نیست
دوشنبه 6 دیماه سال 1389 21:48
چیزی نیست که مرا سر ِ شوق بیاورد جز تو که تو هم نیستی
-
۹۴ باران که ببارد...
دوشنبه 6 دیماه سال 1389 21:46
می دانی روزهای ابری و سیاه ماندگار نیستند باران که بیاید همه چیز را میشوید و میبرد باران که بیاید ابرهای سیاه میروند رنگین کمان میشود و طراوات باران میماند یادت باشد ماه پشت ابر ماندگار نیست
-
۹۳ منو نقاشی کن...!
دوشنبه 6 دیماه سال 1389 21:08
منو نقاشی کن شکل یک مترسک که از لابلای حصار پشتی دشت زل زده به خوشبختی زیرش بنویس ادامه دارد با سه نقطه پایانی... http://zoraghema.mihanblog.com
-
۹۲ نگرانی
دوشنبه 6 دیماه سال 1389 20:35
دلم میخواد گریه کنم الی کجایییییییییییییی؟؟ چرا بلاگت نیست؟؟ کجا رفتی؟؟ انگار به آدمای توی دنیای مجازی هم نباید دلخوش کرد همه به هر صورت درگیر مشکلات خودشونند و تنهات میذارن.... باید تنها بود تنهای تنها.....
-
۹۱ کودکی
دوشنبه 6 دیماه سال 1389 10:20
بعضی موقعها احساس میکنم که مث بچه ای هستم یه کودک که نیاز به توجه داره... این احساسو دوس ندارم ..... دوس دارم بهونه بگیرم خودمو لوس کنم .... این احساساتو دوس ندارم .... چرا این احساسات منو رها نمیکنه؟؟ کتاب بازی درمانی میگه که این احساسات برمیگرده به دوران کودکی اینکه در زمان کودکی چقدر خانواده به نیازا و رفتارهای...
-
۹۰ دخالت های بیجا
یکشنبه 5 دیماه سال 1389 23:58
شهیدذاکررفته برام وقت گرفته....وقت چی؟؟ حدس بزنیین.. ... .. .. .. .. نمیدونین؟؟ رفته برام وقت مشاوره مذهبی گرفته و اصرار که بیا برو تا دیر نشده مهسا یه روزی دیر میشه و پشیمون میشیا دوس دارم کمکت کنم.... خداااااااااااااااا
-
۸۹ نمازنوعی هنجار
یکشنبه 5 دیماه سال 1389 18:34
یعنی چون من نماز نمیخونم خدا دیگه منو دوس نداره منو نمیخواد ازم قهره.... بچه های سوئیت که اینجورین رفتارشون عوض میشه خوب میشه بد میشه.... بعد هر کدوم هر بار میان و به من میگن ::چرا نماز نمیخونی؟؟ اشتباه میکنی اگه نماز نخونی اینجور میشه اونجور میشه... هر کسی به نوعی میخواد منو به راه راست هدایت کنه.... دیشب اژدها(زهرا)...
-
۸۸ همش بارون...
یکشنبه 5 دیماه سال 1389 11:34
شهید ذاکر زنگ زده میگه دانشگاه بارون اومده.... فاصله دانشگاه تا خوابگاه ما چیزی حدود ۱ساعته.... ......... دانشگاه تو بیابونیه..... ولی من نرفتم خیلی وقتمو میگرفت این ۱ساعت فاصله ببین چکار میکنه؟ اونجا بارون اومده ولی اینجا هوا آفتابی آفتابی
-
۸۷ هم اتاقیا
یکشنبه 5 دیماه سال 1389 09:59
آروم اومد تو اتاق بدون اینکه کسی صداشو بشنوه رو تختش نشست... یه صداهایی رو شنید خوب که گوش داد صدای هم اتاقیاش بودکه از اتاق بغلی میومد... داشتن درمورد اون حرف میزدن....وووووووووی که چه با اطمینان حرف میزدن.... نجمه بوری:یعنی الان کجاست؟؟؟ من که از صب ندیدمش شهیدذاکر: آره منم نگرانشم اون خیلی چت میکنه... سمیه: نه چت...
-
۸۶ توروخدا ببار
شنبه 4 دیماه سال 1389 14:43
اگه بارون بیاد من یه شب تا صب میشینم بهش گوش میدم..... بخدا دلم بارون میخواد خیلی ........... توروخدا ببار دیگه ببار ببار ببار......
-
۸۵ دلیریوم
جمعه 3 دیماه سال 1389 12:10
۲واحد مقدمات روانپزشکی داریم این کتاب اینقد سخته و همه مسائلش مث همه که هرچی بخونی انگار چیزی نخوندی از بس که مطالبش شبیه همه...... ووووووووووی که چه سخته خوندنش تازه کشف کردم که من دچار دلیریوم شدم.... مشخصات بارزش نقص در حافظه توجه و فکر و قضاوته دارای نشانگان نوسانی کوتاه مدت این افراد ۲۴ ساعته شبانه روز ثابت و...
-
۸۴ تنهایی
جمعه 3 دیماه سال 1389 10:40
رفته نشسته گوشه اتاق .... گوشیش دستشه گهگداری یه اس میاد جواب میده تا میخواد گوشیو از خودش دور کنه یه اس دیگه میاد....سردرگمه..... از ساعت ۲۰:۳۰که اومده اتاق تو خودشه .... با کسی حرف نمیزنه.... فقط بعد از چند دقیقه میپرسه : راستی امروز چند شنبه بود؟؟ بچه ها بهش میگن:۵شنبه... سرشو میندازه پایینو میگه واه من فکر میکردم...
-
۸۴ نمیاد
پنجشنبه 2 دیماه سال 1389 19:24
بارون میاد بارون نمیاد... میاد نمیاد.... دیگه خسته شدم حالا که بارون نمیاد .... هوای آفتابی هم بدجور میچسبه ها... بی خی خی .... ما همه جوره حال میکنیم نباید زیاد سخت گرفت ولی بیخیالی زیادی داره نگرانم میکنه باید برم درس بخونم ...... اون عکسه منم که دارم با هوای آفتابی حال میکنم ...............
-
۸۳ ببار ای بارون
پنجشنبه 2 دیماه سال 1389 18:29
ببار ای بارون ببار با دلُم گریه کن، خون ببار در شبای تیره چون زلف یار بهر لیلی چو مجنون ببار ای بارون دلا خون شو خون ببار بر کوه و دشت و هامون ببار دلا خون شو خون ببار بر کوه و دشت و هامون ببار به سرخی لبای سرخ یار به یاد عاشقای این دیار به داغ عاشقای بی مزار ای بارون ببار ای بارون ببار با دلُم گریه کن، خون ببار در...
-
۸۲ باران
پنجشنبه 2 دیماه سال 1389 12:39
باران را خفه کردهاند باد است که اشک میریزد رنگین کمان پوشالیست http://manihastam.bogf.cm
-
۸۲ پیام شادی
پنجشنبه 2 دیماه سال 1389 12:00
"باید دنبال شادیها گشت چرا که غمها خودشان مارا پیدامیکنند " " نیچه"
-
۸۱ هشدار...سوال
پنجشنبه 2 دیماه سال 1389 10:03
جالبه... واقعا جالبه.... میگم ما که این همه وقت توی دنیای مجازی واسه خوندن هم میذاریم آیا توی دنیای واقعی هم به این اندازه به اطرافیانمون خونوادمون دوستامون وقتو انرژی میذاریم؟؟ چراهمه ما به نوعی از زندگی کردن مینالیم؟؟ چرا اکثرما درداو حرفامون مث هم دیگه اس ولی نمیتونیم کاری برا هم انجام بدیم؟؟چرا من باخوندن نظرات...
-
۸۰ احساسات متناقض
چهارشنبه 1 دیماه سال 1389 20:37
بعضی وقتا آدم دچار احساسات متناقض میشه مث من .... مثلا هم دوس دارم پسر باشم هم نباشم هم دوس دارم گریه کنم هم گریه نکنم... و خیلی احساسات دیگه.... دست من نیست که این احساساتو دارم باید بفهمم که چی میخوام ولی میفهمم نمیشه یا طوری امکان پذیره که درست نیست.... بهتره اسم بلاگمو بذارم چرت نویس هم میفهمم هم نمیفهمم .... چه...
-
۷۹ من از بارون قهر میکنم
چهارشنبه 1 دیماه سال 1389 20:27
یکی دوماهه که همش دارم میگم بارون بارون ولی خبری نیست من عاشق هوای آفتابی ام خیلی هوای آفتابی رو دوس دارم قبلا اینموقع که میشد ۲هفته بارندگی داشتیم بدون حساب ...وووووووووووووی که چه قشنگ بود صداش حالا که من دلم هوای بارونو کرده نمیاد من چقد چشم انتظار باشم خوب ۱قطره بارون جالبه .... بی خی خی حالا که بارون نمیاد منم...
-
۷۸ پیروز پر
چهارشنبه 1 دیماه سال 1389 20:13
وبلاگها را که یک نگاه بیندازی ملتی را خواهی دید که از قرار همه شکست عشقی خورده اند!ولی هرچه بگردی کسی را که این لشگر را شکست داده پیدا نخواهی کرد!! http://oxo.blogsky.com
-
دلولوژی
چهارشنبه 1 دیماه سال 1389 10:23
دل، بی پدر، به ریش ما می خندد. شاید حق هم داشته باشد. خنده اش می گیرد که بابت تلمبیدن خون فقط ساخته شده، آن وقت ما چه احساسات و اشک ها و خون ها و بادهای گلو که به آن نسبت نداده ایم. http://moanas.blogsky.com