...دختر بارون....

بگذار هرچه نمی خواهیم،بگویند/ بگذار هرچه نمی خواهند،بگوییم/ باران که ببارد کاری از چترها ساخته نیست

...دختر بارون....

بگذار هرچه نمی خواهیم،بگویند/ بگذار هرچه نمی خواهند،بگوییم/ باران که ببارد کاری از چترها ساخته نیست

۶ ناله

 

 

         ماههای آخرزندگی دانشجویی داره به سرعت باد میگذره ولی من اصلا ازاین 

  

         مدت باقیمانده نه استفاده ای میکنم ونه لذتی میبرم بزرگترین آرزوم اینه که  

 

         این چندماه هم بگذره برم خونه البته نه اینکه دلم هوای خونه رو کرده نه  

 

        از بچه ها رفتاراشون از خودم دلگیرم به اینجام رسیده دارم منفجر میشم 

 

       وهیچکس حال مرا درک نمی کنه وکسی نیست که از دردهای وجودم باهاش 

  

       حرف بزنم میخوام برم به ناکجاآباد .............کجاست این ناکجاآباد؟؟؟ 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد