ماههای آخرزندگی دانشجویی داره به سرعت باد میگذره ولی من اصلا ازاین
مدت باقیمانده نه استفاده ای میکنم ونه لذتی میبرم بزرگترین آرزوم اینه که
این چندماه هم بگذره برم خونه البته نه اینکه دلم هوای خونه رو کرده نه
از بچه ها رفتاراشون از خودم دلگیرم به اینجام رسیده دارم منفجر میشم
وهیچکس حال مرا درک نمی کنه وکسی نیست که از دردهای وجودم باهاش
حرف بزنم میخوام برم به ناکجاآباد .............کجاست این ناکجاآباد؟؟؟