...دختر بارون....

بگذار هرچه نمی خواهیم،بگویند/ بگذار هرچه نمی خواهند،بگوییم/ باران که ببارد کاری از چترها ساخته نیست

...دختر بارون....

بگذار هرچه نمی خواهیم،بگویند/ بگذار هرچه نمی خواهند،بگوییم/ باران که ببارد کاری از چترها ساخته نیست

سکوت

دلم واسه نوشتن تنگه.........ولی نمیدونم چی بنویسم از کجا و از کی یا از چی؟؟؟ 

یعنی خیلی چیزا هست که بنویسم ولی نمیدونم چرا نمیتونم بنویسم ...دست و دلم بکار نمیره لنگ میزنه...........  

بهتره همش سکوت کنم لازم نیست حتما بنویسم و وراجی کنم  

سکوت و نگاه و لبخند کافیه واسه گفتن تمام خرفایی که میشه زدو نمیشه زد...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد