...دختر بارون....

بگذار هرچه نمی خواهیم،بگویند/ بگذار هرچه نمی خواهند،بگوییم/ باران که ببارد کاری از چترها ساخته نیست

...دختر بارون....

بگذار هرچه نمی خواهیم،بگویند/ بگذار هرچه نمی خواهند،بگوییم/ باران که ببارد کاری از چترها ساخته نیست

۴۸ خاطره بی مزه

حالاکه بارون نمیاد پس سعی میکنیم  

باچیزهای دیگر سرخودمان را گرم کنیمو 

 کمتر غصه محدودیتها و دوست نداشته شدن 

 را بخوریمامروز تو دانشگاه باز داشتم تا فارغ التحصیلی روزشماری میکردم  

آخه دیدن  بعضی افراد تو یونی باعث میشه که آدم هوس کنه هرچه زودتر مدرکشو  

بزنه زیر بغلشو بره که بره تا غم این آدمای بد روزگارو بیرحمو نخوره 

وقتی به ۴سال پیش میفکرممیبینم که چقدر پرانرژی و شادان بودم یادش بخیر اون 

 روزای ترم بوقی فکر میکردم دبیرستانه تا استاد گفت کی میخواد کنفرانس بده با اعتماد 

 به نفس بسیار  بالا بلند شدم گفتم استاد مناینجا بو د 

که صدای بچه ها رو می شنیدم که  واهچه بچه خرخونیشیرین عسل استاد!!! 

ولی من میخندیدم  

 

چشتون روز بد نبینه روز کنفرانس تا جلوی بچه ها واستادم به تته پته افتادم 

 زبونم لال شده بودم..... 

و یه عالمه خرابکاری.... 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد