...دختر بارون....

بگذار هرچه نمی خواهیم،بگویند/ بگذار هرچه نمی خواهند،بگوییم/ باران که ببارد کاری از چترها ساخته نیست

...دختر بارون....

بگذار هرچه نمی خواهیم،بگویند/ بگذار هرچه نمی خواهند،بگوییم/ باران که ببارد کاری از چترها ساخته نیست

۱۴۲ بوجی من

 

فردا امتحانای ما هم تموم میشه ..... دیگه فردا آخرین روزیه که با همکلاسیها دور هم جمع میشیم دیگه هرکسی میره دنبال آینده و کارو زندگی خودش.... 

خیلی سخته گریه م میگیره از فکرش....دلم به اندازه تموم قاصذکای عالم میگیره  

دلم حتی واسه همه آدمهایی که ازشون رنجیدمو کینه به دل گرفتم هم تنگ میشه یکیش همون پسره که خیلی دوسش داشتم ولی اون براحتی دلمو له کرد دلم واسش تنگ میشه دیگه حتی نیست که از جلوم رد شه و با بی تفاوتی به همدیگه نگاه کنیمو رد شیم ... دیگه نمیبینمش که بادیدنش اشک تو چشام جمع بشه ووووووووووی که چقد سخته باورم نمیشه که به همین راحتی تموم شه و کم کم کمرنگ بشه ......... دلم به دیدنش از دور خوش بود دلم براش مث گنجیشک میزد حالا هم تا یادم میاد گریه م میگیره ولی هر چقد بد تا کرد بد رفتار کرد خوبی هایی هم داشت بعضی موقعا بیش از حد مهربون میشد و منو تحمل میگرد بعضی حرفاش نصیحتاش منو ذوق زده میکرد ازم یه قول گرفته بود که بعد ازاون باکسی دوس نشم ولی من سرقولم نموندم زدم زیر قولم ........چون تحمل دوریش برام سخت بود چون یهو پشتم خالی شد برام سخت بود...اون تنها کسی بود که درمورد من همه چی رو حتی سرسوزنی میفهمید اون تنها کسی بود که باعث شد معدل ترم 5 من از 15 بیاد 16.50...اون تنها کسی بود که خیلی از چیزایی رو که بلد نبودم یادم داد راه و رسم زندگی رو یادم دادچیزایی که هیچوقت نه بابا و مامان و نه خواهرام درموردشون حرف نزدن . بهم نگفته بودنو یادم داد....چیزایی که هر احمقی میدونست و من نمیدونستم چیزایی که منو نگرشمو عوض کرد منو از دنیای ساده لوحی نجات داد.... 

هنوز ته دلم دوسش دارم ..... 

میدونم هرشروعی یه پایانی داره........ 

بوجی بوجی دوست دارم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد