...دختر بارون....

بگذار هرچه نمی خواهیم،بگویند/ بگذار هرچه نمی خواهند،بگوییم/ باران که ببارد کاری از چترها ساخته نیست

...دختر بارون....

بگذار هرچه نمی خواهیم،بگویند/ بگذار هرچه نمی خواهند،بگوییم/ باران که ببارد کاری از چترها ساخته نیست

۶۸ خاطره یه روز بارونی

 

دم دمای عصربود از خواب که بیدار شدم دیدم هواابری شده آخه تخت من کنار  

پنجره اتاقه.... 

از جام با هیجانو تندتند پاشدم لباسام پوشیدم پله هارو ده تا یکی اومدم  

پایین...تارسیدم به حیاط خوابگاه ... 

همینکه پاموگذاشتم توحیاط دیدم 1قطره بارون افتاد رو صورتم... 

کم کمک داشت شدید میشد منم های و هوی کنان توحیاط از 

خوشحالی داد میزدمو زیر بارونا میرقصیدم 

 

 

اینا فقط خیالاته خیالات... 

بارون کیلو چنده؟؟؟

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد