...دختر بارون....

بگذار هرچه نمی خواهیم،بگویند/ بگذار هرچه نمی خواهند،بگوییم/ باران که ببارد کاری از چترها ساخته نیست

...دختر بارون....

بگذار هرچه نمی خواهیم،بگویند/ بگذار هرچه نمی خواهند،بگوییم/ باران که ببارد کاری از چترها ساخته نیست

۷۱ زندگی آذین

باز پشیمون شدم میخوام از زندگی آدمای دوروبرم بگم.... 

 

بابای آذین زنشو بخاطر اینکه بهش خیانت کرده طلاق داده (البته کسی از اصل ماجرا خبر 

نداره)فقط گفتن که بابهترین دوست شوهرش رابطه داشته البته من فکر نکنم 

شوهرشم آدم درستی بوده ....اصلا چه بلایی سراین دو اومد خدا میدونه آخه میگفتن 

خیلی شوهره هوای زنشو داره البته میگفتن زنه هم دروغگوی قهاری بوده... 

همه اینا شنیده هاست کسی که خبرنداره...این زنوشوهر5تادختر داشتن که فقط 1 

دختر 8ساله تو خونه بود همه دخترا عروسی کرده بودن...میگن که دوماد آخری دستشو 

رو کرده چون واس زنش به پا گذاشته که ببینه چقد بهش وفاداره!!!بعد میبینه که عروس 

خانوم نه بابا وفادار نیست البته چون قول داده بوده بهش وفادار باشه طلاقش نمیده 

 ....ولی خوب این وسط آذین بیچاره فقط ضرر کرده دختر کوچولوی ۱۰ساله.... 

اخه بعداز طلاق بابا مامانش میره حیرونوویلون میشه آخه باباش که میره پی زن  

پیدا کردن مامانش هم میره پی یه زندگی جدید ...خواهرش هم میره بندر.... 

۴تا خواهرای دیگشم که هیچ مهرو محبتی بینشون نیست.... 

حالا آذین بزرگ بشه چی میشه؟پراز عقده های روانی و روحی حل نشده اس... 

پراز کمبود محبته پراز گریه های خاموشه ....نه میفهمه اغوش گرم مامان چیه  

نه معنی پدری رو میفهمه براش نگران خیلی نگرانم 

 

آذین ۲ساله که با ما زندگی میکنه....خونه ماهم که هیچکدوم از نیازای اونو نمیتونه 

برآورده کنه....

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد